کود های شیمیائ
آهن و منگنز : منگنز يک عنصر کليدی است که سيستم آنزيمی موثر در تجزيه مولکول آب در فرايند فتوسنتز را فعال می کند و بنابراين در نهايت موجب وجود اکسيژن در آتمسفر می شود. آهن درسيستم های بيولوژيکی بويژه در حيوانات، بسيار دارای اهميت بوده و يک نقش عمده را به عهده دارد، در حالی که منگنز يک عنصر ثانويه است و اثرات سمی نيز نشان می دهد با اين وجود در واکنش های اکسايش و کاهش خاک، آهن در درجه دوم اهميت نسبت به منگنز قرار دارد. آهن و منگنز دارای نقش کليدی در استقرار پوشش مواد آلی در لايه فوقانی خاک مناطق مرطوب می باشند که يک بستر تغذيه ای برای ريشه همه گياهان و ميکروارگانيسم های چرخه کربن فراهم می کند. منگنز در خلل و فرج داخلی خاک هائی که تهويه ضعيفی دارند، اکسيژن (O2) توليد می کند در حالی که +Fe2 و مولکول های ترکيبات آلی مايلند که به صورت اکسيد نشده باقی بمانند. شباهت هائی در رفتار Fe و Mn در گياه و خاک وجود دارند، که به شرح زير می باشند: 1- آهن و منگنز هر دو جزو عناصر واسطه هستند و بيش از يک ظرفيت دارند. 2- آهن و منگنز هر دو درحالت دو ظرفيتی محلول می باشند (++Fe++, Mn) 3- آهن و منگنز هر دو به صورت اکسيد، هيدروکسيد و اکسی هيدروکسيد در خاکها وجود دارند. 4- در مقايسه با مقدار موجود در خاک، آهن و منگنز به مقدار کم جذب گياهان می شوند. 5- در شرايط غيرهوازی، بويژه درخاکهای اسيدی، غلظت آهن و منگنز می توانند به سطوح سمی افزايش يابند. 6- درخاکهای اسيدی آهن و منگنز در نگهداری فسفات دخيل هستند. 7- با وجود اينکه فرم های ++Fe و++Mn در خاکها کاملاً پويا می باشند ولی آهن و منگنز در گياهان غير پويا هستند. 8- هر دوعنصر آهن و منگنز در فرايند فتوسنتز در گياهان دخيل می باشند. 9- هر دو عنصر می توانند تا حدودی جايگزين ساير عناصر غذائی در گياهان بشوند. آهن به مقدار جزئی می تواند جايگزين Mo در گياه شود که به عنوان يک کوفاکتور فلزی برای احيای نيترات ضروری است، منگنز می تواند در واکنش های فسفريلاسيون و انتقال گروهها، تا حدودی جايگزين منيزيم گردد. 10- آهن و منگنز هر دو باعث ايجاد رنگ های خاصی در خاک می شوند. علايم کمبود آهن و منگنز : آهن يک عنصر غير پويا در گياهان است. بنابراين نشانه های کمبود آن ابتدا در برگهای جوان ظاهر می شود. با توجه به اينکه 90 درصد آهن موجود در برگها، در کلروپلاست و ميتوکندری وجود دارد، کمبود آهن باعث از دست رفتن سبزينه (کلروفيل) گياهان می شود؛ برگها به سبز کمرنگ تغيير رنگ می دهند و سبز زردی بين رگبرگی توسعه می يابد. در کمبود حاد، برگهای جوان کاملاً سفيد می شوند. چنين علائمی به طور مشخص در سورگوم بخصوص در خاکهای خنثی تا قليائی ديده می شود. سورگوم يک گياه معرف عالی برای تشخيص کمبود آهن به حساب می آيد. خزانه های برنج درخاکهای خنثی تا قليائی و نهالهای برنج در زمين اصلی در مراحل اوليه رشد در خاکهای مشابه، ممکن است علائم کمبود مشابهی نشان دهند. کمبود آهن در سويا در غرب کمربند ذرت در ايالات متحده به صورت کامل مشاهده می شود اما شدت کمبود بسته به رقم متفاوت است کمبود آهن همچنين در باغهای مرکبات و مزارع زغال اخته گزارش شده است اين علائم کمبود، اغلب به سبز زردی آهن مشهور است. منگنز نيز يک عنصر غير پويا در گياه است و نشانه های کمبود آن مانند آهن در برگهای جوان تر ظاهر می شود. در بعضی گياهان برگ پهن مانند سويا و ذرت سبز زردی بين رگبرگی مشابه کمبود آهن، ديده شده است. در ساير محصولات علائم کمبود مختلف می باشد.
علائم مسموميت آهن و منگنز : خاکهای اسيدی دارای مقادير زيادی منگنز هستند که ممکن است باعث سميت منگنز در گياهان شود. در خاکهای کاملاً اسيدی التی سول درجنوب ايالات متحده، برگ مضرسی (برگ دندانه ای) پنبه به دليل سميت منگنز است. ساير گياهان نيز مانند سويا، تنباکو و کانولا در چنين خاکهائی ممکن است علائم مسموميت منگنز را نشان دهند. سميت منگنز همچنين در شاليزارهای برنج درخاکهای اسيدی گزارش شده است. در چنين خاکهائی سميت آهن نيز ممکن است بروز نمايد. کودهای آهن و منگنز : کاربرد کود آهن درخاک کمک محدودی در رفع کمبود آهن می کند زيرا ++Fe بسرعت اکسيد می شود. تغذيه برگی گياهان زراعی و تزريق مستقيم املاح ++Fe در شاخه و تنه درختان ميوه ارجح می باشد. در مورد گياهان زراعی، يک و يا چند بار تغذيه برگی (هفتگی و يا با فواصل دو هفته يک بار) با محلول 2 تا 3 درهزار سولفات آهن (فرو) به مقدار 700-650 ليتر در هکتار معمولاً مورد نياز می باشد. علاوه بر سولفات آهن، مصرف کلات های مصنوعی آهن کاملاً رايج است. کلات های آهن نيز می تواند به خاک اضافه شود. کلات های HEDTA برای خاکهای اسيدی، EDTA برای خاکهای خنثی و EDDHA برای خاکهای قليائی مناسب می باشند. کودهای منگنز می توانند به خاک اضافه شده و يا مستقيماً به صورت تغذيه برگی مصرف شوند. ميزان مصرف سولفات منگنز بسته به نوع خاک و گياه ممکن است 25-5 کیلو گرم در هکتارباشد .برای تغذيه برگی، معمولاً از محلول 0.2 تا 0.5 درصد سولفات منگنز استفاده می شود. بور و موليبدن: بور و موليبدن دو عنصر غذايي کم مصرف هستند که به صورت آنيون توسط گياه جذب مي شوند با اين وجودشيمي آنها در خاک کاملاً متفاوت است بنابراين هر يک به طور جداگانه بحث خواهند شد. 1- بور: غلظت کل بور در اغلب خاکها بين 2 تا 200 ميلی گرم در کيلوگرم متغير است و معمولاً کمتر از 5 درصد آن برای گياه قابل استفاده می باشد (تيسدل و همکاران 1985). کانی های محتوی بور در خاک؛ تورمالين آلسنيت، اوکتنيت و کلمانيت می باشند که مهم ترين آنها تورمالين است. کانی های محتوی بور اغلب مقاوم به هواديدگی بوده و بيشتر بور قابل استفاده گياه از تجزيه ماده آلی خاک، بور جذب سطحی شده و رسوب يافته بر سطح ذرات خاک تأمين می شود. بور در خاک خيلی پويا می باشد (در مقابل در گياه پويايی آن خيلی کم است) در نتيجه کمبود و سميت آن هر دو حائز اهميت می باشد. خاکهای مناطق مرطوب از قبيل پدزول شنی، خاکهای آبرفتی و خاکهای آلی بر اثر آبشويی بور دارای مقدار کمی بور قابل استفاده گياه هستند. کمبود بور در بسياری از کشورهای دارای اين قبيل خاکها، عمدتاً ايالات متحده، کانادا، انگليس، نيوزيلند، هند و نيجريه گزارش شده است. در ايالات متحده بعضی از خاکهای دشت های ساحلی آتلانتيک، نواحی ساحلی اقيانوس آرام، شمال غربی اقيانوس آرام، ميشيگان شمالی، ويسکانسين و مينوسيتا دارای مقدار کمی بور هستند. بور مانند سديم و کلر، محلول می باشد و ممکن است در حد سميت در خاکهای شور و سديمی، در خاکهای قليايی با زهکشی ضعيف و در نواحی با سفره آب زيرزمينی کم عمق يافت شود. آبياری با آب دارای مقدار زياد بور عامل اصلی بروز سميت آن می باشد. در طبيعت سميت بور به اندازه کمبود آن گسترش ندارد. کود های بور : بور هم از طريق خاک و هم به صورت برگ پاشی استفاده می شود. در کاربرد خاکی بايد به طور يکنواخت با خاک مخلوط نمود. تغذيه برگی در باغهای ميوه همچنين برای گياهان زراعی نظير پنبه که سمپاشی می شود، کاربرد دارد. بور بسهولت با حشره کش ها مخلوط می گردد. روش کاربرد بور نقش مهمی در ميزان استفاده آن دارد. ميزان نيم تا يک کيلوگرم در هکتار بور برای مصرف در خاک توصيه می شود که البته در پخش سطحی اين مقدار افزايش می يابد. برای مصرف در تغذيه برگی 0.1 تا 0.5 کيلوگرم در هکتار توصيه می شود. 2- موليبدن: مقدار موليبدن در خاک حدود 2 تا 5 و به طور متوسط 2 ميلی گرم در کيلوگرم خاک می باشد (تيسدل و همکاران، 1985). ضروری بودن موليبدن توسط آرنون و استوات (1939) گزارش شد. درحالی که نقش آن در تثبيت نيتروژن به وسيله ازتوباکترکروکوکوم توسط بورتلس (1930) به اثبات رسيد. مولدر (1948) نشان داد که موليبدن برای تثبيت نيتروژن توسط ريزوبيوم ها ضروری است. عکس العمل گياهان زراعی، نسبت به کاربرد موليبدن اولين بار به وسيله آندرسون (1942) که يک کيلوگرم در هکتار آمونيوم موليبدات برای شبدر و لوليوم در مراتع جنوب استراليا استفاده کرده بود، گزارش شد. بعد از آن موليبدن به عنوان يک ترکيب ضروری کودی در استراليا انتخاب شد. عکسالعمل گياهان زراعی به موليبدن ارتباط نزديکی با خصوصيات خاک و در نتيجه الگوی جغرافيايی کمبود و زيادی آن دارد. نواحی بزرگی از آمريکای شمالی، استراليا، نيوزلند و احتمالاً شرق اروپا به طور بالقوه کمبود موليبدن دارند. کمبود در اراضی با زهکشی خوب، خاکهای اسيدی آبشويی شده و بعضی خاکهای شنی مورد انتظار است . در ايالات متحده آمريکا واکنش به اين عنصر در سواحل آتلانتيک، کاليفرنيا، نبراسکا و شمال غرب اقيانوس آرام، مشاهده شده است. بايد خاطر نشان نمود که موليبدن در مقادير خيلی کم مورد نياز گياه است (ميلی گرم در هکتار) و اغلب ذخيره بذر برای تأمين نياز به موليبدن کافی است. برای مثال وير و هودسون (1966) مشاهده کردند که علايم کمبود در ذرت حتی در خاکهای فقير از موليبدن هنگامی که موليبدن بذر بيشتر از 0.08 ميلی گرم در کيلوگرم بود، مشاهده نشد اما برای بذوری که غلظت موليبدن آنها کمتر از 0.02 ميلی گرم در کيلوگرم بود علايم کمبود بروز نمود. اشکال موليبدن در خاک: مانند ساير عناصر غذايی، موليبدن در شبکه بلوری کانيهای اوليه و ثانويه، پيوند شده با اکسيدها و هيدروکسيدهای آهن و آلومينيم، ترکيب شده با ماده آلی خاک، يون جذب سطحی شده قابل تبادل و به صورت حل شده در محلول خاک وجود دارد. موليبدن در محلول خاک به صورت گونه های يونی HMoO-4, MoO2-4 و H2MoO4 وجود دارد. غلظت اين سه گونه شديداً به pH بستگی دارد. MoO2-4 گونه غالب و بعد از آن HMoO-4 می باشد. قابليت جذب (حلاليت) هر دو گونه و بنابراين موليبدن با افزايش pH زياد می شود. در pH برابر 6.5، غلظتMoO2-4 برابر 10 بتوان منفی 7.5مولار می باشد. غلظت موليبدن در محلول خاک معمولاً 2 تا 8 ميلی گرم بر مگاگرم (قسمت در بيليون) است. هنگامی که غلظت موليبدن کمتر از 4 میلی گرم Mg-1باشد، پديده پخش(انتشار) مکانيسم اصلي انتقال به طرف ريشه گياه است و هنگامي که غلظت آن به بيش از4میلی گرم Mg-1برسد، قسمت عمده انتقال موليبدن به طرف گياه بر اثر جريان انبوه می باشد. علائم کمبود موليبدن در گياهان: نشانه های کمبود موليبدن ارتباط بسيار نزديکی با متابوليسم نيتروژن دارد زيرا بخش عمده موليبدن گياه در آنزيم نيترات ردوکتاز متمرکز شده است. گياهان دارای کمبود موليبدن، ضرورتاً از کمبود پروتئين ناشی از ناتوانی فرايند های اوليه کاهش نيترات رنج می برند. اين علائم خاص، معمولاً شامل تغيير شکل برگها مثلاً دم شلاقی در گل کلم می باشد. در گندم علائم کمبود به صورت زرد شدن برگهای پير است و در حالت حاد، خوشه ها پوک می باشند. در لگوم ها و شبدرها متداولترين علائم کمبود زرد شدن برگها می باشد. سميت موليبدن برای حيوانات: سميت موليبدن در گياهان بندرت گزارش شده است و معمولاً موضوع نگران کننده ای نيست مع ذالک مقادير بسيار زياد موليبدن (20 تا 30 ميلی گرم در کيلوگرم ماده خشک) در علوفه می تواند برای حيواناتی که از اين علوفه استفاده می کنند مسموم کننده باشد. اين بيماری ناشی از مسموميت Mo در حيوانات به نام موليبدنوسيس Molybdenosis شناخته شده است که مربوط به عدم توازن بين مس- موليبدن می باشد اين بيماری در انگليس به Teart و در نيوزلند به Peat scours معروف است. در عارضه موليبدنوسيس، نسبت Cu/Mo در دامهای تغذيه کننده از علوفه های غرب کانادا، برابر دو بود، در حالی که در بعضی مراتع انگليس اين نسبت حدود چهار گزارش شده است. حيوانات مبتلا به اين بيماری دارای استخوانهای ناقص و رشد کم هستند. افزودن مس به غذای روزانه می تواند از اين بيماری جلوگيری کند. موليبدنوسيس در مناطق غربی آمريکا، کانادا، انگليس و نيوزلند گزارش شده است. کودهای موليبدن : کودهای موليبدنی، آمونيوم موليبدات (NH4) 6(Mo7O24.2H2O) حاوی 54 درصد موليبدن؛ سديم موليبدات Na2MoO4. 2H2O (حاوی 3 درصد موليبدن)؛ تری اکسيد موليبدن MoO3 (حاوی 66 درصد موليبدن) و Molybdenum frits (حاوی 30-1 درصد موليبدن) می باشند. موليبدن ممکن است در خاک يا به صورت تغذيه برگی و يا آغشته کردن بذر قبل از کاشت مصرف شود. پوشش دار کردن بذور يا خيساندن آنها با موليبدن آسانترين روش و متضمن حداقل مصرف مقدار کود هست. برای مصرف خاکی، بسته به نوع خاک و گياه ميزان آن از 35 تا 350 گرم در هکتار متغير خواهد بود. پتاسيم: در بسياری از خاکها مقدار پتاسيم از ميزان نيتروژن و فسفر خاک بيشتر است. پوسته زمين 1.9 درصد K و 0.11 درصد P دارد. مقدار پتاسيم خاک در لايه سطحی ممکن است از چند صد کيلوگرم در هکتار در خاکهای سبک شنی تا 50000 کيلوگرم در هکتار در خاکهای سنگين رسی با مقادير فراوان ميکا و سيليکات های لايه ای 1: 2 متغير باشد. علاوه بر مقدار فراوان آن، پتاسيم دو برابر نيتروژن يا فسفر به خاک وارد می شود. زيرا: 1- تقريباً کل پتاسيم به شکل معدنی وجود دارد. 2- پتاسيم در کل نيمرخ خاک توزيع می شود و در بعضی موارد ممکن است پتاسيم تحت الارض از خاک سطحی بيشتر نيز باشد. اشکال پتاسيم خاک: پتاسيم به چهارشکل مختلف در خاک وجود دارد؛ کانی های اوليه، تثبيت شده، قابل تبادل و پتاسيم محلول. در حالت معمولی پتاسيم آلی در خاک وجود ندارد. پتاسيم موجود درکودهای آلی و پس مانده های گياهی بسرعت از مواد آلی شسته شده و به محلول خاک اضافه می شود و می توانند با رس خاک واکنش بدهند. کودهای پتاسيمی: دو کود عمده پتاسيمی، کلروپتاسيم يا موريات پتاسيم (KCL) (با 50 تا 52 درصد K يا 60 تا 63 درصد K2O ) و سولفات پتاسيم (K2SO4) (با 40 تا 44 درصد K يا 48 تا 53 درصد K2O ) می باشند، درکانادا، ايالات متحده و آلمان هر دوی اين کودها به صورت کانی از معدن استخراج می شوند. توليد کلرور پتاسيم 20 برابر سولفات پتاسيم است. بنابراين کلرور پتاسيم بخش عمده کود پتاسيمی مصرفی در جهان را تشکيل می دهد. سولفات پتاسيم حاوی حدود 17 درصد گوگرد نيز می باشد که برای مناطقی با کمبود گوگرد باعث مزيت اين کود می شود. مقدار کمی از پتاسيم نيز به صورت املاح مضاعف پتاسيم و منيزيم عرضه می گردد. KClMgSO43H2O)Kainite) حاوي 15.99 درصد پتاسيم يا 19.2 درصد 94.9K2Oدرصد منيزيم و 13 درصد گوگرد می باشد. Langbeinite که به صورت K-Mag يا Sul-Po-Mag عرضه می شود، دارای ترکيب فرضی 18.5 درصدK و7.22درصد K2Oو 71.11درصد منيزيم و 23.18 درصد گوگرد می باشد. اين مواد دارای اين مزيت هستند که منيزيم و گوگرد به همراه پتاسيم همزمان مورد استفاده قرار می گيرند. مقدار بسيار کمی از پتاسيم به صورت نيترات پتاسيم (36.7 درصد K يا 44 درصد K2O ) و فسفات پتاسيم (13.26 درصد P يا 60-30 درصد P2O5 و 41.7-25 درصد K يا 50-30 درصد K2O )استفاده می شود. بعلاوه در ايالات متحده مقداری از پتاسيم به صورت پلی فسفات پتاسيم (26-17.5 درصد P يا 60-40 درصد P2O5 و 40-18.3 درصد K يا 48-22 درصد K2O ) مصرف می شود. انتخاب کودهای پتاسيمی : پتاسيم برای اکثر گياهان به صورت کلروپتاسيم يا موريات پتاسيم استفاده می شود. علت کاربرد اين کود اين حقيقت است که يون cl، جدا از نقش آن در تغذيه گياه، مانع رشد برخی از ارگانيسم های بيماری زا نظير بيماری پاخوره در گندم و پوسيدگی ساقه stalk rot ذرت می گردد. در توتون معمولاً از سولفات پتاسيم استفاده می شود، زيرا جذب بيش از حد کلی می تواند باعث کاهش کيفيت سوخت آن گردد. سولفات پتاسيم برای سيب زمينی برای وزن مخصوص بيشتر و توليد نشاسته بالاتر، به ساير انواع کودهای پتاسيمی ترجيح داده می شود. همچنين استفاده از سولفات پتاسيم در خاکهای دارای کمبود گوگرد مثلاً برای يونجه در ويسکانسين و نبراسکا ترجيح داده می شود. مصرف موثر از کودهای پتاسيمی: برای استفاده موثر از کودهای پتاسيمی بايد به عوامل 1- خاکی 2- اقليمی بويژه بارندگی و 3- گياهی توجه نمود. خاکهای دارای سيليکات های لايه ای 1: 2 و مينرال های مخلوط مقدار قابل توجهی پتاسيم را تثبيت می کنند. بنابراين آبشويی پتاسيم در چنين خاکهايی مشکل جدی محسوب نمی شود. از طرف ديگر در خاکهای شنی و خاکهائی که کانی غالب آنها کائولينيت می باشد مانند خاکهای مناطق استوايی و نيمه استوايی (که در مناطق با بارندگی زياد قرار دارند) آبشويی پتاسيم زياد است (قبلاً تحت عنوان آبشوئی در اين بخش درمورد آن بحث شده است) بنابراين زمان و نحوه به کار بردن کود پتاسيمی از اهميت قابل توجهی برخوردار است. فاجريا (1982) دريافت که در اراضی شاليزار در برزيل، بازده کاربرد مقادير متوسطی از کودهای پتاسيمی (Kgha-1 45-30 ) به صورت پخش نواری، به اندزه کاربرد دو برابر آن در روش پخش سطحی و مخلوط کردن آن با خاک بود. کاربرد نواری زمانی مفيد است که خاک از نظر پتاسيم فقير باشد و پتاسيم در سطوح کم تا متوسط به کار رود. کاربرد مقادير زياد کود در کشت جوی پشته ای (نواری) ممکن است باعث ايجاد شوری موضعی و صدمه به گياهچه ها شود. درخاکهائی که استعداد آبشوئی پتاسيم را دارا می باشند کاربرد کود به صورت پخش سطحی و مخلوط کردن آن تا عمق 20 سانتی متر از پخش نواری بيشتر مورد توجه قرار گرفته است. مصرف Kgha-1 100 و مخلوط کردن آن با خاک، پتاسيم تبادلی را به ميزان 1.2 ميلی مول درهرکيلوگرم خاک افزايش داد در حالی که در روش نواری کاربرد 80 کيلوگرم پتاسيم در هر هکتار، در نوارهائی به عرض 8 سانتی متر و به فاصله 80 سانتی متر از يکديگر، مقدار پتاسيم قابل تبادل را در نوارها به ميزان 10 ميلی مول در هر کيلوگرم خاک افزايش داد که خاک قادر به نگهداری اين مقدار پتاسيم نبود و منجر به آبشوئی شديد پتاسيم گرديد و از طرف ديگر، در خاکهائی که توانايی تثبيت پتاسيم را دارا می باشند، کاربرد مقادير کم تا متوسط پتاسيم به روش نواری، برای محصولات رديفی مانند ذرت مفيد می باشد. کاربرد تقسيط پتاسيم (قسمتی هنگام کاشت و قسمتی به صورت سرک) به منظور جلوگيری از تلفات آبشوئی و اثرات شوری درگياهان يکساله و چند ساله توصيه شده است. اثرات مفيد تقسيط پتاسيم در تعدادی از محصولات در کشورهای مختلف مانند کشت برنج درهندوستان، ژاپن، بنگلادش و مالزی؛ موز و آناناس در آفريقای جنوبی؛ قهوه، چغندرقند، پنبه و کاساوا در برزيل گزارش شده است. تفاوت های ژنوتيپی در گونه های گياهی در ارتباط با تغذيه پتاسيم بخوبی شناخته شده است به عنوان مثال گلاس و پرلی (1980) تفاوتهای زيادی را در جذب+K در ارقام جو در فاصله 6 روز پس از جوانه زدن نشان داده اند. درحال حاضر علاقه زيادی برای شناسائی ژنوتيپ هائی که قادر به تحمل تنش های حاصل از عناصر غذائی گوناگون (از جمله پتاسيم) هستند؛ مشاهده می شود. .
.
|